بدون عنوان
شب که می رسد به خودم وعده می دهم که فردا صبح قبل از بیرون رفتن حتما به تو خواهم گفت...
صبح که فرا می رسد، غرور و خجالت احمقانه ام نمی گذارند به ناچار رسیدن شب را بهانه میکنم و باز شب می رسد و صبحی دیگر و من هیچ وقت نمی توانم حقیقت را به تو بگویم ...
بگذار میان شب و روز باقی بماند که چه قدر دوست دارم مادر ......
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی